در قرآن کریم، بیش از 250 آیه به مسأله جهاد ارتباط دارد.این رقم تقریبا نیمى از کل آیات احکام است، معنى این سخن این است که تعداد آیات جهاد، برابر با سایر آیات احکام در کل ابواب فقه است و با توجه به کمیّت آیات جهاد چنین نتیجه گرفته مىشود که اهمیّت جهاد از نظر قرآن، برابر با اهمیت سایر احکام اسلام است:جهاد یک طرف و احکام دیگر، در طرف دیگر، شاید هم به لحاظ کیفیّت و محتواى آیات تأکید و تشدید و ترغیب و تحریصهاى مکرر بر جهاد، و عظمت أجر و مزدى که در این آیات براى جهاد و شهادت آمده، کفّه جهاد بر کفّه احکام دیگر رجحان داشته باشد.
این مطلب، هرچند غریب مىنماید، لکن موافق موازین و اعتبارات عقلى است زیرا جهاد، راه خدا را به روى مردم مىگشاید، آزادى عقیده برگزیدن راه حق و شناخت خالق را تضمین مىنماید، طاغوتها و مستکبران و هرکس را که مزاحم یا مانع پیشرفت دین خدا مى گردد از سر راه دین برمىدارد.
آیات جهاد، در سورههاى مختلف پراکنده است و همگام با تحولات و حوادث دوران پس از هجرت، و با توجه به نیازهائى که براى پیغمبر اسلام و مسلمین پیش آمد، نازل مىگردید و به مشکلات و نیازهاى مردم در ابعاد گوناگون، پاسخ مىگفت از این قبیل:
اذن جهاد، ترغیب بر قتال با کافران، آمادگى براى جنگ و فراهم آوردن ساز و برگ جنگلى، بسیج همگانى، آئین جهاد و جنگ، روانشناسى جنگى، روابط صلح و جنگ با کفار، قراردادها و عهد و پیمانها، و موارد نقض عهد از طرف دشمن، و شرائط نقض عهد از طرف مسلمانان، برائت از مشرکان، جنگ در ماه محرم و بلد حرام و قصاص در حرمات، نماز در میدان جنگ، اسیر گرفتن و احکام اسرا، غنائم جنگى و کیفیت تقسیم آنها.
شهادت در راه خدا و مقام شهدا، پناه دادن به دشمن، پیروزى و شکست و علل و ایرار آن، نصرتهاى خدا و امداد غیبى و خوارق عادات در جبههاى نبرد، فضیلت مجاهدان بر قاعدان، برترى قتال پیش از فتح مکه بر قتال بعد از آن.تخلّف از جنگ، فرار از جنگ و احکام آن، پایدارى و مقاومت و شرایط آن، اذن خواستن و عذر آوردن جهت تخلّف از جنگ، معرّفى صاحبان عذر و کسانى که از شرکت در جنگ معاف هستند، و آنان که معاف نیستند، و آنان که از جنگ تخلّف ورزیده و عذر آنان هرگز پذیرفته نیست، و یا اینکه عذر و توبه آنان قابل قبول است.
تحفّظ و افشاى اسرار جنگى، نقش منافقان در جنگهاى زمان پیغمبر، و خطر شرکت آنان در جنگ، وظیفه فرماندهان و مسلمانان مجاهد، در برابر منافقان.تجهیز أغنیا و کمک ایشان به فقرا و راه انداختن آنان براى جهاد، دلجوئى از آن دسته از مردم فقیر که از یارى و کمک ثروتمندان محروم گردیدهاند و پیغمبر نتوانسته آنان را با خود حمل کند.وسرانجام شرح غزوات رسول اکرم که به لحاظ اهمیت و حساسیّت موضوع، و اینکه جوّ میدانهاى جنگ را در عهد رسول اکرم روشن مىکند.ذیلا به آیات و سور مربوط به آنها اشاره مىکنیم تا هرکس که بخواهد به آنها رجوع نماید.
در کتابهاى تفسیر و سیره نبوى از جمله در سیره معتبر و معروف ابن اسحاق، که بنام(مغازى) شهرت دارد و اینک گزیده و تحریرى از آن بنام(سیره ابن هشام)در دست است، طى گزارش غزوات پیغمبر، آیاتى که به هریک از آن غزوات ارتباط دارد مشخّص گردیده، و حتى ابن هشام، به تفسیر و شرح لغات و پارهاى از نکات أدبى آن آیات نیز پرداخته است.
و اینک نام غزوات و شمار آیات و سورهها و سال تقریبى نزول را به ترتیب، در جدول ذیل مىآوریم: 1
نام غزوه سال وقوع نا سوره شماره آیات 2-غزوه بدر 2 الانفال از 5 تا 19 و از 41 تا 45 بقیه جدول صفحه قبل 2-غزوه احد 3 آل عمران از 121 تا 128 و از 152 تا 171 2
3-غزوه حمراء الاسد 4 آل عمران از 172 تا 175
4-غزوه بنى النّضیر 4 الحشر تمام سوره 3
5-غزوه خندق 5 الاحزاب از 9 تا 27
6-غزوه بنى قریظه 5 الاحزاب بقیه آیات این سوره 4
7-حدیبیّه 6 الفتح از 1 تا 27 5
8-فتح مکه 8 النّصر تمام سوره
9-غزوه حنین 8 التوبه 26 و 28
10-غزوه تبوک 9 التوبه از 42 تا 98، و 118 و 119
غزوه تبوک بنا به گفته ابن هشام 6 و دیگران، آخرین غزوهاى بود که رسول خدا شخصا در آن شرکت فرمود.
به جز این سورهها و آیات، در سورههاى دیگر هم آیات جهاد آمده است اما مشخّص نیست که درباره غزوه خاصى نارل گردیده باشد آن سورهها زا این قرار است:
بقره، نساء، مائده، حجّ، محمّد(قتال)، ممتحنه، صفّ حشر.
به گفته ابن هشام 7 و دیگران، اولین آیات در جهاد در سوره حجّ نازل گردیده است:«اذن للذین یقاتلون بأنهم ظلموا و أنّ اللّه على نصرهم لقدیر الّذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق إلاّ أن یقولون ربّنا اللّه و لو لا دفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللّه کثیرا ولینصرن اللّه من ینصره إنّ اللّه لقوىّ عزیز الّذین إن مکنّاهم فى الارض أقاموا الصّلوة و آتوا الزّکاة و أمروا بالمعوف ونهوا عن النکر و للّه عاقبة الامور. 8
سوره حجّ، بنا به قولى مکّى و به قولى دیگر مدنى است، آیات یاد شده و آیاتى از قبیل «و الذّین هاجروا فى سبیل اللّه ثمّ قتلوا» 9 که مردم را به جرت ترغیب مىنماید، حکایتى از آن دارند که این سوره مقارن و دمادم هجرت و یا در راه هجرت، نازل گردیده است و شاید آخرین سوره مکى باشد و یا اولین سوره مدنى، هرچند معمولا اولین سوره مدنى را سوره بقره مىدانند.در این سوره از مشخصّات سوره مکى، خطاب«یا أیّها الناس»در اول آن، و از مشخصات سور مدنى خطاب «یا أیّها الّذین آمنوا»در آخر آن هر دو وجود دارد.
بههرحال، آیات یاد شده اگر اولین آیات جهاد باشد کاملا با آغاز حکم جهاد مناسبت دارد و حاکى از آن است که جهاد، پیش از آن جایز نبوده است همان طور که در سورههاى مکّى مکّرر خداوند مؤمنان را امر به صبر مىکند مانند آیه«وصبر حتّى یحکم اللّه و هو خیر الحاکمین». 10
مفسّران، به اینگونه آیات که مىرسند مىگویند این آیه با آیات جهاد نسخ شده است و به همین دلیل، تمام آیات جهاد در سورههاى مدنى است و علماى علوم قرآنى، حکم جهاد را در یک سوره و آیه، نشانه مدنى بودن آن سوره و یا آن آیه دانستهاند.
بارى، این سه آیه در سوره حجّ، دلیل است بر کیفیّت تشریع جهاد در اسلام، و بر أهداف و نتائج آن، و اینکه جهاد، مقرّر گردیده تا مؤمنان، که سالها مورد شکنجه و ظلم قرار گرفته و به ناحق از خانه و دیار خود آواره شده بودند، بتوانند از خود دفاع و براى خود احقاق حقّ کنند.بعلاوه از نام خدا و معابد الهى در ادیان آسمانى اعم از دین یهود و نصارى و اسلام، دفاع کنند، وگرنه صوامع: (معابد نصارى)بیع:(جمع بیعة، معابد یهود)و مساجد:(معابد اسلام)همه خرابو منهدم مىگردد.
خصوصیت دیگر این حکم، آن است که اگر کسانى که به آنان اذن جهاد داده شده در زمین، قدرت بهم رسانند نماز را پا مىدارند و زکات مىدهند و به نیکى امر، و از بدى نهى مىکنند و ایم همه، خلاصه و فشرده دین الهى است، و به عبارت دیگر حکومت مؤمنان، حکومت صالحان است و جز صلاح و اصلاح و اعتلاى نام خدا و نشر نیکى در جهان، چیزى بر آن بار نمىشود.
(*)در حال حاضر صومعه به ویرانههاى صحرائى مسیحیان و بیحه به کلیسا اطلاق مىشود.آنچه در متن آمده از تفسیر مجمع البیان طبرسى اخذ شده است.
پیداست که تا قدرت نباشد، فساد و کفر از صحنه گیتى بر نخواهد افتاد، و مستضعفان، از چنگال مستکبران رهائى نخواهند یافت.
بارى، پس از آیات سوره حجّ در سورههاى دیگر مانند بقره، نساء، صفّ، حجرات و جز آنها به اضافه سورههاى یاد شده در مورد غزوات، پیاپى آیاتى در رابطه با جهاد و از جمله ترغیب و تحریص بر قتال با مشرکان و کافران آمده است و با رعایت ترتیب نزول آن سوهها ملاحظه مىشود که تدریجا لحن قرآن در مورد جهاد شدیدتر وجدّىتر مىگردد.
مثلا در سوره نساء، که در حدود سال پنجم و ششم نارل گردیده است ترغیب به جهاد، زیاد دیده مىشود از جمله آیه 75، جهاد در را نجات مستضعفان را توصیه مىنماید:و ما لکم لا تقاتلون فى سبیل اللّه و المستضعفین من الرّجال و النّساء و الولدان الّذین یقولون ربّنا أخرجنا من هذه القریة الظّالم اهلها واجعل لنا من لدنک ولیّا واجعل لنا من لدنک نصیرا.
و در برخى از آیات دیگر، به جز آیات سوره حج نیز، به بعد دفاعى و مقابله به مثل جهاد، اشاره و یا تصریح شده است:«و قالوا فى سبیل اللّه الّذین یقاتلونکم» 11 «و أخرجوهم من حیث أخرجوکم» 12 «قاتلوا المشرکین کافّة کما یقاتلونکم کافّة» 13 .
در همین سوره نساء راجع به مجاهدان و قاعدان، خداوند با لحن ملایمى، مجاهدان را بر قاعدان ترجیح داده در عین حال هر دو را مشمول وعده خدا دانسته است:
«لا یستوى القاعدون من المؤمنین غیر أولى الضّرر و المجاهدون فى سبیل اللّه بأموالهم و انفسهم فضّل اللّه المجاهدین بأموالهم و أنفسهم على القاعدین درجة وکّل درجة وکّلا وعد اللّه الحسنى و فضّل اللّه المجاهدین على القاعدین أجرا عظیما درجات منه و مغفرة و رحمة و کان اللّه غفورا رحیما». 14
شدیدترین خطابات و قاطعترین فرمانهاى قتال، در سوره توبه دیده مىشود که بخش زیادى از آن7در مورد غزوه تبوک نازل گردیده است.غزوه تبوک، چنانکه گفته شد آخرین غزوهاى بود که رسول اکرم شخصا در آن شرکت فرمودند، هرچند کار به جنگ و قتال نکشید..در این غزوه مانند
غزوه«مؤته»که پیش از آن اتفاق افتاد، و سرداران معروف اسلام جعفر بن ابى طالب، زید بن حارثه و عبد الله بن رواحه، در آن به شهادت رسیدند، طرف مخاصمه مسلمانان، امپراطور روم یکى از دو ابر قدرت منطقه بود، تبوک، در مرز شام و حجاز قرار دارد و در آن هنگام، شامات، بخش از متصرّفات روم بود.مسلمانان، شامات، مصر و شمال آفریقا را از تصرف امپراطور روم آزاد ساختند، همان طور که بحرین، یمن و عراق را پیش از فتح ایران، از چنگال امپراطور ایران، ابر قدرت دیگر منطقه درآوردند.
غزوه تبوک، در سال نهم هجرت در ماه رجب اتفاق افتاد، و پس از آن، در همین سال، اوّلین حج رسمى مسلمانان زیر نظر امیر حج منصوص از طرف پیغمبر، و با کاروانى عظیم، انجام گرفت، و آیات بخش اول سوره توبه مبنى بر برائت از مشرکان، توسّط على علیه السلام در مراسم حجّ، براى کفّار قراءت گردید و عهد و پیمانهاى غیر موقّت آنان لغو، و دخول مشرکان از آن پس به مکه اکیدا ممنوع گردید.
از خصوصیات دیگر این سوره آن است که آیات چند از آن، مردم را به قتال همه کافران و مشرکان و بسیج همگانى فرمان مىدهد.و از تخلفّ و عذر آوردن و اذن خواستن شدیدا منع نموده است:
«فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث وجد تموهم و خذوهم واحصروهم واقعدوا لهم کلّ مرصد...» 15
«قاتلوا الّذین لایؤمنون با للّه و لا بالیوم الآخر...» 16
«قاتلوا المشرکین کافّة کما یقاتلونکم کافّة.....» 17
«یا أیّها الّذین آمنوا قاتلوا الّذین یلونکم من الکفّار ولیجدوا فیکم غلظة....» 18
آیاتخاص نفر و بسیج و کوچ کردن دسته جمعى در سوره توبه از این قرار است:
1-«و ما کان المؤمنون لینفروا کافّة فلولا نفر من کلّ فرقة منهم طائفة لیفقّهوا فى الدّین ولینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلّهم یحذرون» 19
مفسّران، در معنى این آیه اختلاف دارند که آیا مراد از آن، کوچ کردن مسلمانان با پیغمبر به سوى میدان جنگ است یا کوچ کردن از محلّ خود به مدینه تا از پیغمبر علم دین بیاموزند خلاصه نظرها و اقوال مفسران چنین است:
1-زمخشرى مىگوید 20 پس از غزوه تبوک با آن همه تأید بر جهاد و توبیخ نسبت به متخلّفان، هر غزوهاى که پیغمبر عدهاى را گسیل مىداشت همه مؤمنان مایل بودند در آن غزه شرکت کنند، در این آیه مىگوید همه نرود فقط عدهاى برون و دیگران نز پیغمبر بمانند و در دین تفقّه کننند که آن جهاد اکبر است تا هنگامى که آن عده اول برگشتند به آنان تعلیم و انذار دهند.عبده 21 ، نیز همین وجه را برگزیده مىگوید:شرکت در این قبیل غزوات، واجب کفائى است نه عینى مگر اینکه پیغمبر شخصا در جنگ شرکت نماید و بسیج عمومى بدهد.
سید رشید رضا، در ذیل این آیه مىگوید:معلوم مىشود تعلیم و تعلّم علم دین، در عرض جهاد است و هنگام مزاحمت این دو باهم، تعلیم و تعلّم دین، مقدّم بر جهاد است.سپس حکایت مىکند که در دوران طلبگى در طرابلس شام، درس مىخواندم، حاکم آنجا مصطفى پاشا از من پرسید چرا دولت، طلاّب علوم دینى را به جنگ و سربازى نمىفرستد و درباره آنان استثناء قائل مىشود، من با البداهه گفتم این امر در قرآن اصل دارد، و این آیه را قراءت کردم که باعث شگفتى وى شد و این جواب را بیش از حدّ من که یک طلبه مبتدى بودم دانست و براى من دعا کرد.این وجه یکى از سه وجهى است که طبرسى 22 ذکر کرده است.
2-لازم نیست همه مردم از محل خود براى کسب فقه در دین به مدینه نزد پیغمبر بیایند بلکه تنها کافى است که عدهاى براى این منظور بیایند و پس از تعلّم دین، به وطن خود برگردند و دیگران را انذار نمایند این وجه دوم طبرسى است. 23
3-همه لازم نیست در جنگ شرکت کنند بلکه تنها عدهاى بروند تا فنون جنگى را بیاموزند و نصرت الهى را به رأى العین به بینند و شپش برگردند و براى دیگران نقل کنند 23 این وجه سوم طبرسى است.
4-علامه طباطبائى 24 مىگوید مراد آن است که مردم قبائل خارج مدینه لازم نیست هنگام بسیج، همه بروند به جنگ بلکه باید عدهاى بیایند به مدینه براى کسب علم تا پس از اینکه دسته اول برگشتند به آنان علم بیاموزند.علاّمه، ااحتمالات دیگر را تضعیف مىنماید.به نظر ما در هر حال، مراد از(نفر)حرکت به سوى میدان جنگ است زیرا در این سوره و در جاهاى دیگر قرآن، اینن کلمه به همین معنى بکار رفته است.
2 و 3-«ما لکم إذا قبل لکم انفروا فى سبیل الّله أثا قلتم إلى الأرض أرضیتم باحیوة الدّنیا من الآخر فما متاع الحوة الدّنیا فى الآخرة إلاّ قلیل إلاّ تنفروا یعذّبکم عذابا ألیما و یستبدل قوما غیرکم و لا تصرّوه شیئا و اللّه على کل شىء قدیر...» 25 این آیات سرپیچى از جهاد را نتیجه علاقه به دنیا دانسته است که در برابر زندگى آخرت، چیز اندکى است.و اینکه این امر موجب عذاب الهى است و اگر شما نروید خداوند کسان دیگر را براى جهاد برمىانگیزد و تخلّف از جنگ، باعث خسارتى به ساحت قدس ربوبى نمىشود.
4-«انفرو خفافا وثقالا وجاهدوا بأموالکم و أنفسکم فى سبیل اللّه....» 26
مسأله بسیج، به جز در این آیات از سوره توبه در سوره نساء هم آمده است:«یا أیّها الّذین آمنوا خذوا حذرکم فانفروا ثبات أو انفروا جمیعا...» 27 در این آیه حرکت فوج فوج و دسته دسته به سوى میدان جنگ و یا حرکت همه لشکر باهم، هر دو موردنظر بوده است، درحالىکه در آیه پیش از آن، سبکباران و سنگین باران یعنى آنان که گرفتارى دارند و آنان که ندارند هر دو به شرکت در جنگ امر شدهاند.
اما آیات مربوط به تخلّف از جنگ و عذر آوردن و اذن خواستن جهت عدم شرکت، در سوره توبه فراوان است از جمله:و ما کان لأهل المدینة و من حولهم من الأعراب أن یتخلّفو عن رسول اللّه و لا یرغبوا بأنفسم عن نفسه 28
لو کان عرضا قاصدا و سفرا قریبا لاتّبعوک و لکن بعدت علیهم الشّقّة و یحلفون باللّه لو استطعنا لخرجنا معکم یهلکون أنفسهم و اللّه یعلم إنّهم لکاذبون. 29
فرح المخلّفون بمقعدهم خلاف رسول اللّه و کرهوا أن یجاهدوا بأموالهم و أنفسهم فى سبیل اللّه و قالوا لا تنفروا فى الحرّ قل نار جهنّم أشدّ حرّا لو کانوا یفقهون. 30
رضوا بأن یکونوا مع الخوالف و طبع على قلوبهم فهم لا یفقهون. 31
آیات مربوط به عذرآورندگان و کسانى که از پیغمبر اذن مىخواستند تا در جهاد شرکت نکنند با لحنى بسیار شدید تا جائى که آنان را به نفاق متّهم مىکنند زیاد است:
«و جاء المعذّرون من الأعراب لیؤذن لهم و قعد الّذین کذّبوا اللّه و رسوله سیصیب الّذین کفروا منهم عذاب ألیم.» 32
«إنّما السّیل على الّذین یستئذنونک و هم أغنیاء رضوا بأن یکونوا مع الخوالف...» 33
«یعتذرون إلیکم إذا رجعتم إلیهم قل لا تعتذروا لن نؤمن لکم قد نبّأنا اللّه من أخبارکم.....» 34
«فإن رجعک اللّه إلى طائفة منهم فاستئذ نوک للخروج فقل لن تخرجوا معى أبدا و لن تقاتلوا معى عدوّا إنّکم رضیتم باقعود أوّل مرّة فاقعدوا مع الخالفین» 35 در این آیه، قرآن، متخلّفان از جنگ را که آمدهاند اذن خروج مىگیرند اجازه شرکت در جنگ را نمىدهد زیرا با تخلّف از جنگ در نوبت قبل، عدم لیاقت خود را ثابت کردهاند و دیگر هرگز به آنان اذن جهاد داده نمىشود.
قرآن، در یک آیه بطور ملایم و عطوفتآمیز، رسول خدا را مورد عتاب قرار مىدهد که چرا به عدهاى اذن داده است.طبیرسى مىگوید:«و هذا من لطیف المعاتبه بدأه لاعفو قبل العتاب»یعنى این، یک نوع عتاب لطیفى است که از عتاب، پیغمبر را به عفو ابتدا کرده است * آن آیه این است:
«عفا اللّه عنّک لم أذنت لهم حتّى یتبیّن لک الّذین صدقوا و تعلم الکاذبین 36 ».و در آیه بعد از این، صریحا مىگوید آنان ایمان ندارند«إنّما یستئذنک الّذین باللّه و ایوم الآخر أن یجاهدوا بأموالهم و أنفسهم....» 37
و سرانجام، مشت آنان را باز مىکند که آنان از اول، قصد شرکت در جنگ و خروج به سمت دشمن را نداشتند وگرنه آماده مىشدند:
«و لو أردادوا الخروج اأعدّوا له عدّة.....» 38
از خصوصیات دیگر سوره توبه، آیات پیاپى آن است با لحنى خشن و تند درباره منافقان و مسلمانان دورو، کسانى که به ظاهر مسلمان و در باطن کافرند.مسأله نفاق و منافق نیز مانند جهاد و بسیارى از مسائل دیگر، در قرآن، تحول خاصى دارد.علماى علوم قرآنى وجود آیات نفاق و وصف منافق را در یک سوره نشانه مدنى بودن آن سوره دانستهاند به این علت، که در مکّه قدرت، از آن کفّار بود و کسى از مسلمانان نمىترسید تا ناچار شود به نفاق متوسل گردد و دو چهره به خود بگیرد پس، زمینه نفاق در مکه وجود نداشت.بعکس مدینه که قدرت در دست مسلمین بود و رسول اکرم در رأس حکومت قرار داشت، در چنین شرایطى، آنان که باطنا ایمان نیاوردهاند براى حفظ منافع خود و بهره بردن از مزایاى خاصّ مسلمانان، چهره مسلمانى به خود گرفته حتى بیش از مسلمانان واقعى به اسلام تظاهر مىنمایند هرچند برخى در این امر که در مکه بین مسلمانان منافق وجود نداشت تردید دارند.
موضوع نفاق، مانند جهاد در قرآن سیر صعودى دارد، لحن آیاتى مه در آغاز هجرت راجع به منافقین آمده با آیات آخرین تفاوت دارد، هرچه زمان جلو مىرفته بیان قرآن خشنتر مىگردیده تا جائى که سورهاى بنام سوره منافقین نازل شده است.مسأله نفاق، نیز مانند جهاد، در سوره توبه به اوج خود مىرسد و شدیدترین اندرزها در مورد منافقین در این سوره آمده است، حتى منافقانزا در ردیف کفّار مىآورد:یا أیّها النّبىّ جاهد الکفّار و المنافقین واغلظ علیهم و مأواهم جهنّم و بئس المصیر. 39
نکتهاى که به بحث ما مربوط مىشود آن است که در سوره توبه این دو مسأله یعنى جهاد و نفاق، به هم ربط داده شده است، متخلفان از جنگ و جهاد و آنان که عذر مىآورند و یا از پیغمبر اذن مىگیرند و رخصت مىطلبند تا با خاطر جمع در جبهه شرکت نکنند، و در عین حال به نفاق هم متهم نگردند، قرآن این افراد را منافق مىداند و مىگوید آنان به خدا و روز جزا ایمان ندارند.ایات نفاق و جهاد در سراسر سوره توبه همراه هم زنجیره واحدى را تشکیل مىدهند.
هیچ یک از احکام اسلام، بدینگونه منافقان را رسوا و مشت آنان را باز نکرده است، از نظر قرآن، جهاد رمز ایمان و تخلّف از آن، نشانه نفاق است چنانکه مىبینیم وصف مؤمنان به مجاهدان اختصاص مىیابد.
«إنّما المومنون الّذین آمنوا باللّه ثمّ لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فى سبیل اللّه اؤلئک هم الصّادقون» 40
بارى، معلوم شد که آفاز سوره توبه داستان برائت از مشرکین و ما بقى آن، بیشتر کربوط به غزوه تبوک و نقش منافقان در آن است.همچنین با سیر مرحله به مرحله جهاد در قرآن، باید گفت صرف نظر از آیات سوره حجّ و سوره بقره، اوّلین سوره در این باب سوره انفال است در رابطه با غزوه بدر- نخستین غزوه رسول اکرم-و آخرین سوره، سوره توبه است راجع به آخرین غزوه آن حضرت یعنى غزوه تبوک.
و این عجائب قرآن است و شاید از لطائف آنکه این دو سوره در کنار هم قرار گرفته و به احتمالى و قولى هر دو یک سوره محسوب مىشوند زیرا سوره توبه با بسم اللّه آغاز نشده و بسم اللّه میان آن دو فاصله نگردیده است.
با سیرى در آیات جهاد، مسلّم است که قرآن، به جهاد مالى و جهاد بدنى هر دو نظر داشته است، آیات بسیارى بر جهاد به نفس و قتال در میدان جنگ تأکید دارند و آیاتى دیگر بر صرف مال و انفاق و حتى کمک به کسانى که وسیله حضور در جبهه ندارند و تجهیزاتشان جهت حضور، در این خصوص آیه ذیل را مىتوان یاد کرد که حاکى از آن است که برخى از مؤمنین هنگام غزوه تبوک نزد پیغمبر آمدند و با چشمهاى گریان و دلهاى سوزان از آن حضرت کمک مىخواستند تا آنان را تجهیز نماید و رسول خدا مىگفت وسیله حمل شما را ندارم.
«.....و لا على الّذین إذا ما أتوک لتحملهم قلت لا أجد ما أحملکم علیه تولّوا و أعینهم تفیض من
الدّمع حزنا ألاّ ما ینفقون» 41
قرآن، عذر این گروه را پذیرفته درحالىکه در آیه بعد با لحنى تند مىگوید از آنان که ثروت درارند و تخلّف مىورزند هیچ عذرى پذیرفته نیست بلکه متخلف شمرده مىشوند.
ما در اینجا از بحث مستوفى درباره همه آیات جهاد به مال و جان مىگذریم که کتابى را گنجد و نه مقالى را و تنها به آن دسته از آیات قرآنکه این دو را باهم ذکر کردهاند بسنده مىکنیم.
روى هم رفته در 11 آیه طى(6)سوره جهاد مالى و جانى توأم باهم آمده است و اینک متن آن آیات با رعایت تقریبى ترتیب نزول:
1-إنّالّذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فى سبیل اللّه والّذین آووا و نصروا اؤلئک بعضهم أولیاء بعض...» 42
2-«لأیستوى القاعدون من المؤمنین غیر اؤلى الضّرر و المجاهدون فى سبیل اللّه بأموالهم و أنفسهم فضّل اللّه المجاهدین بأموالهم و أنفسهم على الفاعدین درجة وکّلا وعد اللّه الحسنى و فضّل اللّه المجاهدین على القاعدین أجرا عظیما، درجات منه و مغفرة و رحمة و کان اللّه غفورا رحیما...» 43
3-«إنّما المؤمنون الّذین آمنوا باللّه و رسوله ثمّ یرنابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فى سبیل اللّه اؤلئک هم الصّادقون» 44
4-«یا أیّها الّذین آمنوا هل أدلکم تجارة تنجیکم من عذاب ألیم، تؤمنون باللّه و رسوله و تجاهدون فى سبیل اللّه بأموالکم و أنفسکم ذلکم خیر لکم إن کنتم تعلمون» 45 .
5-«و مالکم ألاّ تنفقوا فى سبیل اللّه وللّه میراث و الأرض، لا یستوى منکم من أنفق من قبل الفتح و قاتل اؤلئک أعظم درجة من الذّین أنفقوا من بعد و قاتلوا وکّلا رعد اللّه الحسنى و اللّه بما تعملون خبیر» 46
6-«الّذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبیل اللّه بأموالهم و أنفسهم أعظم درجة عند اللّه و اؤلئک هم الفائزون یبشّرهم ربّهم برحمة منه و رضوان و جنّات لهم فیها نعیم مقیم خالدین فیها أبدا إنّ اللّه عنده أجر عظیم» 47
7-«انفروا خفافا و ثقالا و جادوا بأموالکم و أنفسکم فى سبیل اللّه ذلکم خیر لکم إن کنتم تعلمون» 48
8-«لا یستئذنک الّذین یؤمنون باللّه و الیوم الآخر أن یجاهدوا بأموالهم و أنفسهم واللّه علیکم بالمتّقین....» 49
9-«فرح المخلّفون بمقعدهم خلاف رسول اللّه و کرهوا أن یجاهدوا بأموالهم و أنفسهم فى سبیل اللّه و قالوا لا تنفروا فى الحرّ قل نار جهنّم أشدّ حرّا لو کانوا یفقهون» 50
10-«لکن الرّسول و الّذین آمنوا معه جاهدوا بأموالهم و أنفسهم و اؤلئک لهم الخیرات و اؤلئک هم المفلحون أعدّ اللّه لهم جنّات تجرى من تحتها الأنهار خادین فیها ذلک الفوز العظیم» 51
11-إنّ اللّه اشترى من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنّة یقاتلون فى سبیل اللّه فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقّا فى التّوراة و الإنجیل و القرآن و من أو فى بعهد من اللّه فاستبشروا ببیعکم الّذین بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم...» 52
با توجه به آیات یاد شده که جهاد به مال و جان را باهم ذکر کردهاند به نکتههائى پى مىبریم:
نکته اول-هم/ه این آیات در(6)سوره مدنى آمدهاند، مانند کلیه آیات جهاد و قتال که عموما مدنى هستند زیرا در مکه مسلمانان، قدرت و توان جنگ مسلحانه را نداشتند، بلکه اصولا حکومتى تشکیل نداده بودند.هجرت، در تاریخ اسلام، سرفصل فرهنگى و سیاسى اسلام است.با هجرت، پیامبر و مسلمانان در مدینه حکومت تشکیل دادند.پیداست که حکومت، پشتوانه کلیه فعالیتها و حرکتهاى سیاسى از جمله جنگ و جهاد است.همان طور که پس از هجرت، بیشتر قوانین و احکام، تشریع گردید.علماى علوم قرآنى وجود احکام اجتماعى و سیاسى را نشانه مدنى بودن سوره مىدانند، به این علت که اجراى قوانین، نیاز به تضمین آن از طرف یک قدرت مرکزى دارد، و حکومت اسلامى پشتوانه محکمى براى اجراى قوانین است.
نکته دوم-با ملاحظه تاریخ و ترتیب نزول این شش سوره(هرچند تا حدى مورد اختلاف است)بنا به روایت معروف ابن عباس 53 در مورد ترتیب نزول سورههاى مکّى و مدنى، نخستین بار جهاد به مال و جان باهم، در سوره انفال در سال دوم هجرت آمده است.این سوره همان طور که پیش از این گفته شد پس از غزوه(بدر)نازل گردیده و بیشتر مطالب و آیات آن، به همین غزوه ارتباط دارد.جنگ بدر، پس از گذشت(18)ماه از هجرت اتفاق افتاد.
این مطالب، پس از سوره انفال، در سوره نساء-که حدودا در سال پنجم یا ششم نازل شده- سپس به ترتیب در سورههاى حجرات، صفّ و حدید دیده مىشود.هرچند سوه حدید، در روایت ابن عباس پیش از دو سوره دیگر ذکر شده است، اما در آیه یاد شده جمله(من أنفق قبل الفتح و قاتل....)دلیل است که این سوره و یا لا اقل این آیه، پس از فتح مکه نازل گردیده است زیرا ظاهرا مراد از(فتح)، فتح مکه است که در سال(8)هجرت رخ داده هرچند علامه طباطبائى احتمال داده است 54 که مراد از(فتح)در اینجا فتح حدیبیّه باشد که در سال ششم واقع شده است، نه فتح مکه.و سرانجام، آیات جهاد به مال و جان، در سوره توبه در رابطه با غزوه تبوک که اوج درگیرى و مقابله اسلام با کفر بود در سال نهم هجرت، همراه با آیات و فرمانهاى شدید درباره جهاد آمده است.
نکته سوم-راجع به سبب برترى جهاد پیش از فتح مکه بر جهاد بعد از آن، در مجمع البیان 55 چنین آمده است:«پیش از فتح مکه نیاز به جهاد بیشتر بوده است.»به نظر ما علت آن است که پیش از فتح مکه امید مردم به پیروزى و پیشرفت قطعى اسلام و دست یافتن به غنائم جنگى ضعیفتر بوه است و لهذا مجاهدان اسلام، از خلوص نیت و قصد قربت بیشترى برخوردار بودند.در حالى که پس از فتح مکه تقریبا سراسر شبه جزیره عربستان به اسلام گروید و یا تسلیم حکومت اسلامى شد.اعراب، فتح مکه را نشانه موفقیت نهائى و بلکه حقانیت اسلام مىدانستند و به همین جهت در سال نهم-یعنى یک سال پس از فتح مکه-نمایندگان قبائل عرب، سرازیر مدینه شدند و اسلام قبائل خود را اعلام کردند و لهذا سال نهم را(سنة الوفود)نامیدند، در سوره.العصر جمله«و رأیت النّاس یدخلون فى دین اللّ أفواجا»اشاره به همین امر است.با فتح مکه، امید اعراب به شکست اسلام، مبدل به یأس گردید.بنابراین، جهاد در این هنگام، از عظمت و صلابت معنوى و اخلاص نیت کمترى برخوردار بود.همان طور که هجرت، پس از فتح مکه در نظر اسلام ارزش کمترى داشت و اصولا مهاجران، اصطلاحا به کسانى اطلاق مىگردید که پیش از فتح مکه مسلمان شده و هجرت کرده بودند، همانگونه که(سابقون أوّلون)از مهاجر و انصار بر دیگران برترى داشتند.
در سوره توبه مىفرماید:«لقد تاب اللّه على النّبىّ و المهاجرین و الأنصار الّذین اتّبعوه فى ساعة العسرة.....» 56 ، «و السّابقون الأوّلون من المهاجرین و الأنصار و الّذین اتّبعوهم بإحسان رضى اللّه عنهم....» 57
علاوه بر این، سخن طبرسى که گفت:«جهاد پیش از فتح مکه بیشتر مورد نیاز بوده است» جاى تردید است.زیرا با وسعت و گسترش سرزمین اسلام، و تجلّى و عرض اندام دولت اسلام به صورت یک قدرت سوم، در بین دو امپراطورى ایران و روم، اسلام، با دشمنان نیرومندتر و با ابر قدرتهاى آن روزگار یعنى همین دو کشور ایران و روم، که شاید پیش از آن تاریخ حکومت اسلامى را یک قدرت محلّى مىدانستند و چندان اهمیتى به آن نمىدادند، روبرو گردید و به همین جهت همان طور که گفته شد، در سوره توبه که آخرین سوره از این نوع از سورههاى جهادیه است، تندترین فرمانهاى بسیج به جنگ، و نیز بزرگترین پاداشهاى جهاد و شهادت، در راه خدا، آمده است.و مسلمانان در غزوه تبوک و حتى پیش از آن در جنگ مؤته در حقیقت، با دولت روم طرف جنگ بودند نه با یک قبیله عرب و یا یک دولت عربى.
مطلب دیگرى که در مورد این آیه«من أنفق قبل الفتح و قاتل....»باید گفته شود آن است هرچند احتمال مىرود مراد از انفاق در اینجا انفاق مطلق در غیر جهاد باشد که قهرا آیه را از زمره آیات جهاد به مال و جان خارج مىنماید اما بگفته علاّمه طباطبائى 58 سیاق آیات، دلالت دارد که مراد همان جهاد الى فى سبیل الله است که همراه جهاد بدنى«و قاتل»ذکر شده است.
کته چهارم-در هریک از پنج سوره غیر از سوره توبه یک بار جهاد به مال و جان توأما آمده در حالى که در سوره توبه این مطلب شش بار تکرار گردیده است.این تکرار خود نمودارى از اوج گرفتن و شدت یافتن امر جهاد در این سوره است.بلى در سوره نساء هم در یک آیه دوبار آمده است.
نکته پنجم-این آیات، آثار و نتایج و اجر و مزد جهاد به مال و جان را براى ما چنین شرح مىدهند:
الف:این نوع جهاد براى شما خیر است«ذلکم خیر لکم إن کنتم تعلمون(صفّ و توبه).
ب این کار تجارتى است که شما را از عذاب الیم نجات مىدهد«تجارة تنجیکم من عذاب ألیم(صف)
ج:این کار داراى أجر عظیم است«إنّ اللّه عنده أجر عظیم»(توبه)أجرا عظیما(نساء)
د:چنین مجاهدانى داراى درجه بزرگترى هستند«اولئک اعظم درجة عند اللّه»(نساء و حدید)
ه:آنانئفائز و رستگارند«اولئک هم الفائزون»توبه«و لک هو الفوز العظیم»(توبه) «و اؤلئک هم المفلحون»(توبه)
و:خداوند به آنان مژده رحمت و رضوان و حسنى و مغفرت مىدهد«یبشّرهم ربّهم برحمة منه و رضوان»(توبه)«و کلا وعد اللّه الحسنى»(نساء و حدید)«درجات منه و مغفرة»(نساء)
ز:به آنان جنّات و نعیم مخلّد داده مىشود«و جنّات لهم فیها نعیم مقیم خالدین فیها أبدا»(توبه) «بأنّ لهم الجنّة»(توبه)أعدّ اللّه لهم جنّات تجرى من تحتها الأنهار خالدین فیها»(توبه)
ح:خیرات از آن آنهاست«اؤلئک لهم الخیرات»(توبه)
ط:آنان تنها مؤمنان واقعى هستند«إنّما المؤمنون...»(حجرات)
ى:آنان فقط مؤمنان راستین هستند و راست مىگویند«اؤلئک هم الصّادقون»(حجرات)
ک:خداوند مجاهدان را بر قاعدان برترى داه است«فضّل اللّه المجاهدین على القاعدین» (نساء)(دومرتبه)
ل:مجاهدان به مال و جان پیش از فتح، درجه عظیمترى دارند و با آنان که پس از فتح جهاد کردهاند برابر نیستند(حدید)
نکته ششم-همان طور که ملاحظه مىشود همه پاداشهاى یاد شده براى جهاد به مال و جان، مربوط به عالم آخرت است و نه دنیا، و این امر با واقعیت و طبیعت جهاد فى سبیل الله سازگار است، زیا مال و جان و به خصوص جان، که در راه خدا فدا مىشود به حق، جز أجر اخروى و پاداش معنوى و قرب به حقّ متعال را پاداش دیگر، در خور نیست، زیرا جان، بالاتر از آن است که با پاداش دنیوى جبران شود.در بین این اجر و مزدها غیر از جنات نعیم و بهشت مخلّد نهرهاى جارى، که گرچه اجر أخروى است اما تا حدودى مادى است، پاداشهاى دیگر کلى و معنوى است:أجر عظیم، فوز عظیم، فلاح، رحمت و رضوان، درجة عند اللّه، الخیرات، نجات از عذاب الیم، همه نوع پاداش اعم از مادى و معنوى و حتى بالاترین پاداش مقرّبان«رضوان من اللّه أکبر» 59 «لقاء اللّه»را شامل است، و این همه، در برابر جانبازى و از خود گذشتگى و شهادت، که غالبا لازمه جهاد است، از فضل الهى بعید نمىباشد.
بحث در مورد شهادت و شهید، از نظر قرآن خود بحثى دلکش و بسیار جالب است و باید جداگانه مطرح گردد.بارى، در این آیات، از فتح بلاد و سیطره ر خلق خدا و کشورگشائى و دست یافتن بر غنائم، سخنى به میان نیامده است، هرچند قرآن، در آیات دیگر به خصوص آیاتى که در اوائل فتوحات و غزوات اسلام نازل شده براى جلب نظر تازه مسلمانها و یا مردم ضعیف الایمان، از فتح بلاد و غنائم سخن گفته است و اگر غنائم، که منافع شخصى را به ذهن متبادر مىسازد، بگذریم، اصل فتح مکّه و فتح بلاد، نشانه پیشرفت دعوت اسلام، و انتشار کلمه حق، و گسترش دین خدا است و این یک امر معنوى است نه مادى، و لهذا در قرآن(فتح)همراه(نصر)و اقبال مردم به دین، بکر رفته است:
«اذا جء نصر اللّه و الفتح ورأیت النّاس یدخلون فى دین اللّه أفواجا....» 60 «إنّا فتحنا لک فتحا مبینا...و ینصرک اللّه نصرا عزیزا» 61
در همین رابطه، در آیه انفال، از مزایاى جهاد به مال و جان، و همیارى مهاجرین و انصار مىگوید«اؤئک بعضهم أولیاء بعض.....»که حاکى از همبستگى و وحدت، آنان است، حال اگر این امر را هم یک نوع پاداش براى جهاد بدانیم، باز هم جنبه عمومیدارد و نه شخصى، و به پیشرفت و نصرت دین و قدرت سپاه اسلام، برمىگردد که اجرى ست معنوى و نه مادى و شخصى.
نکته هفتم-در همه این آیات، جهاد به مال و جان، مقیّد به قید(فى سبیل اللّه)است به جزء آیه(44)و(88)از سوره توبه«أن یجاهدوا بأموالهم و أنفسهم»«جاهدوا بأموالهم و أنفسهم»که این قید دو آیه روایه نیامده، و گویا به وضوح مطلب به لحاظ تکرار این قید در این سوره واگذار شده است، و در آیه سوره حدید تنها این قید در مورد انفاق آمده است:
«و مالکم ألاّتنفقوا فى سبیل اللّه»، و بعکس، در آیه(111)سوره توبه، قتال، به تنهائى با قید فى سبیل الله ذکر شد:«یقاتلون فى سبیل اللّه»که در هر حال، اصل جهاد، به مال و جان را سیاق آیات این سوره و سورههاى دیگر، به راه خدا ارتباط مىدهد.
بهطور کلى، در حدود(27)مورد در قرآن، قتال و جهاد، و بارها هجرت و انفاق، چه به تنهائى و چه توأم با قتال، همراه(فى سبیل اللّه)آمده است.و این اصرار قرآن بر این امر، براى آن است که هرچه بیشتر این سه عبادت مقدّس را از اندیشه و هدف سود جوئى و نفع مادى، و انگیزه شخصى، و از فکر طاغوتى کشور گشائى، و سیطره بر خلق خدا دور نماید، و آنها را خالص براى خدا و در چهارچوب اهداف خدائى قرار دهد، تا هجرت، در راه خدا، انفاق، درراه خدا، و قتال و جهاد در راه خدا باشد و لا غیر.
و این خود مىتواند جهاد اسلامى را از گشور گشائى و استعمار، که هدف همه فاتحان جهان و استعمارگران تاریخ بوده و مىباشد، جدا سازد، و این نکتهاى است که دقیقا و مشخصا قرآن روى آن انگشت گذاشته است، و صریحا گفته است که مسلمان و مؤمن تنها در راه خدا جهاد مىکند در حالى که دیگران، در راه ستم و ظلم و به سود طاغوت:
«الّذین آمنوا یقاتلون فى سبیل اللّه و الّذین کفروا یقاتلون فى سبیل الطّاغوت فقاتلوا أولیاء الشّیطان إنّ کید الشّیطان کان ضعیفا» 62
أولیاء الهى و مجاهدان مؤمن، همواره در برابر اولیاء شیطان و سپاه طاغوت قرار دارند.در تاریخ ادیان همواره دوستان خدا در قبال دوستان شیطان، و صالحان، در برابر مفسدان، و مستضعفان، در برابر مستکبران و طاغوتیان قرار گرفتهاند، و این کاجرا از آدم تا خاتم و تا قیامت استمرار دارد، و همه اولاد آدم و سراسر عالم، در نشیب و فراز همین مبارزه درگیر بوه و هستند، و این آب شیرین و شور در جهان، تا بوده جریان داشته، و تا جهان باقى است جارى خواد بود.
رگ رگ است این آب شیرین و آب شور
بر خلایق مىرود تا نفخ صور
و این همان نبرد و تقابل حقّ است با باطل، و شیطان است با رحمن و اهریمن است با یزدان.
در قرآن، سخن از«صدّ عن سبیل اللّه»که توسط کافران و مشرکان انجام مىگیرد زیاد رفته است و به همان نسبت از جهاد فى سبیل الله و گشودن راه خدا.همواره طرفداران انبیاء و به خصوص مسلمانان راستین در جهاد دینى خود مىخواستهاند راه خدا را به روى خلق خدا بگشایند و حق طلب بودند و آنان که در طرف مقابل ایشان قرار داشتهاند طالب باطل بودهاند و اصرار و پافشارى داشتند که این راه خدا و حق را بروى مردم به بندند:
«الّذین کفروا و صدّوا عن سبیل اللّه أضلّ أعمالهم، و الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات و آمنوا بما نزّل على محمّد و هو الحقّ من ربّهم کفّر عنهم سیّئاتهم و أصلح بالهم، ذلک بأنّ الّذین کفروا اتّبعوا الباطل و أنّ الّذین آمنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم کذالک یضرب اللّه للنّاس أمثالهم» 63
حال، اگر فتوحات مسلمانان را رد دوران شکوفائى آن، با کشور گشائى فاتحان معروف جهن مقایسه کنیم مىبینیم که بالاترین مزایا و چشمگیرترین بهرهاى که از فتوحات اسلامى عاید شده همان نشر دین خدا است.هر جا مسلمانان قدم گذاشتند چه در آسیا و یا در اروپا و آفریقا نام خدا را بلند کردند و دین او را رواج دادند، و مردم، گاهى از مسلمانان استقبال مىکردند و گاهى با اندک مقاومت، با تمام وجود، این دین رهاى بخش را مىپذیرفتند و خود پرچم اسلام را به دوش گرفته، آن را در اقطار دور، و کشورهاى دیگر به اعتلا درمىآوردند.
و این، در حالى است که هیچ یک از فاتحان جهان حتّى اسکندر مقدونى با آن همه مایههاى تمدن و فرهنگ پیشرفته یونان که همراه داشت، نتوانست فرهنگ و دین خود را در سرزمینهاى تسخیر شده رواج دهد، تنها آثارى جابهجا از علوم یونانى در کشورهاى تحت فرمان وى و جانشینانش به چشم مىخورد.و این خود بحثى دقیق است که به خاطر اقناع خوانندگان این مقاله و بهطور کلى براى حق طلبان عالم، باید دنبال شود تا معلوم گردد«تفاوت ره از کجا است تا به کجا» این مطلب را تا حدى منصفانه، در سخنان گوستاولوبون فرانسوى در کتاب«تمدن اسلام و عرب» مىتوان دید.
در خلال تاریخ فتوحات اسلامى، حتى در زمانى که بنى امیّه زمام خلافت اسلامى را در دست داشتند، شواهد بسیارى را مىتوان جست، که بعضى از فرماندهان، و سپاهیان اسلام، چگونه با پارسائى و تقوى و عشق به حق، و تنها براى رواج اسلام و قرآن، تن به جنگ داده وخود را در معرض خطرهاى بزرگ قرار مىدادند، و از همین راه معجزه مىآفریدند و با جمعیت کم بر سپاهى انبوه پیروز مىشدند.فتح اندلس یکى از نمونههاى بارز آن است که در پایان قرن اول هجرى به کیفیت حیرتانگیزى صورت گرفت.
بلى، به این حقیقت باید اعتراف کنیم که فتوحات اسلام، از عصر بنى عباس به بعد به استثناى برخى از فتوحات ترکان عثمانى در اروپا و جز آن، از این روح اخلاص و تقوى برخوردار نبوده یا این روحیه در آنان ضعیف بوده است، و به همان نسبت، اثر تبلیغى فتوحات آنان، ناچیزتر، و گرایش مردم سرزمینهاى مفتوحه به اسلام، کم رنگتر بوده است.نمونه کامل این نوع از فتوحات اسلامى را مىتوان در فتح هن، توسط سلطان محمود غزنوى در قرن چهارم، و یا توسط مغولان مسلمان در قرن هفتم و هشتم دانست که ثمره، و نتیجه آن همه فتوحات، اسلام آوردن اقلیت مردم آن سامان، در برابر اکثریت، بتپرست بوده است، و با اینکه مسلمانان، چند قرن در هند حکومت کردهاند باز هم حتى با محاسبه مسلمانان پاکستان و بنگلادش اکثریت مردم هند، بت پرست باقى ماندهاند.
پادشاهان مغولى هند، بجاى کوشش در راه تبلیغ اسلام، با گرفتن پول و رشوه از بت پرستان، براى خود قصور و قبور مجلّل و با شکوه بنا مىکردهاند، و اینک، مسلمانان هند در معرض نابودى هستند.و اکثریت هندى که در هندوستان قدرت را به دست گرفته، انتقام آن پادشاهان عیّاش را از این اقلیت مسلمان مىگیرند.ولى آن قصرهاى مجلل و آن فبرهاى با شکوه براى عبرت مسلمانان، و سرگرمى توریستها، و نیز جهت استفاده مادى و بدست آوردن ارز، از طرف دولت هند، همچنان پابرجا است، و از آنها محافظت مىشود.نمونه بارز آن، (قلعه سرخ)در دهلى و(تاج محل)در آگرا است.
نکته هشتم-که به نظر مىرسد و به عقیده بنده از همه آن نکات، برجستهتر و زیباتر است و انسان را به اوج عشق به خدا و فناى الله سوق داده، و جهاد به مال و جان را از نردبان قرب حق قرار مىدهد، عبارت از آن است:که در همه آیات یاد شده که به نحوى جهاد به مال و جان را با هم دربردارند(مال)بر(جان)مقدم است:«یجاهدوا بأموالهم و أنفسهم»«و المجاهدون فى سبیل اللّه بأموالهم و أنفسهم»«من أنفق قبل الفتح و قاتل...»«و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فى سبیل اللّه»«و جاهدوا بأموالکم و أنفسکم»و تنها در آیه اخیر یعنى آیه(111)سوره توبه«انّ اللّه اشترى من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنّة»که با ملاحظه تاریخ نزول این سلسله از آیات، آخرین آیه از این قماش مىباشد(أنفسهم)بر(أموالهم)مقدم گردیده است و به عبارت دیگر با مقایسه با آن همه آیات در این آیه، به جان بهاى بیشتر داده شده است و حتما این تقدّم و تأخرّ، خالى از نکته نمىباشد و با لاغت و نکته سنجى حیرتانگیز و اعجازآمیز قرآن، نم توان از کنار آن بىتفاوت گذشت، و همین امر نظر من را جلب کرد تا بیشتر در آن تدبر نمایم.و اینک آنچه به نظر رسیده(و اللّه أعلم)آن است که در آیات دیگر، سخن از مجاهدتهاو فداکاریهاى مسلمانان است در راه خدا، طبیعى است، انسان در راه ایثار و فداکارى نخست، از مال خود صرف نظر مىکند که حتما در نظر او ارزش کمترى دارد و سپس از جانش مىگذرد.انسان، مال را هم براى حفظ جان خود و فرزندانش مىخواهد، و بسیار احمق است کسى که جان را براى مال بخواهد، و ارزش مال نزدش از جانش بیشتر باشد پس بهطور طبیعى مؤمنان، نخشت مجاهد به مال هستند و سپس مجاهد به جان.
این آیات، بیان کننده حال و کار عادى مؤمنان است که تدریجا در مراحل عرفان خدا و ایثار در راه او تکامل مىیابد آنچه کم ارزشتر است(مال)اول در این راه مقدس مىدهند و پس از طىّ مراحل عرفانى و عشق به خدا، جان را هم نثار مىکنند که مسلما گرانتر از مال است.
اما در آیه(اشترى)سخن از کار و حال مردم نیست، سخن از کار خدا است سخن از خریدارى خداوند است جان و مال مؤمنین را در ازاى بهشت، در اینجا خدا خریدار است ومؤمنان فروشنده، پیدا است خداوند به عکس مردم، از آنچه گرانبهاتر و نفیستر است آغاز مىکند، خدا در راه قریب و عشق خود، نخست جان مؤمنان، و عاشقان دلباخته را مىگیرد آنگاه مالشان را.
و این نکته را با عبارت دیگر هم مىتوان بیان کرد:خداوند در آن همه آیات که پیش از این آیه نازل گردیده اختیار را به مؤمنان واگذار فرموده، و آنان، به اقتضاى نقص بشرى خود، گامبهگام در نردبان معرفت و عشق به حق بالا مىروند، آنان به جائى مىرسند که با میل و رغبت خود ابتدا از مال مىگذرند و سپس از جان، اما در این آیه واپسین، که مؤمنان، به اوج معرفت و عشق خدا نائل گردیدهاند، خداوند در صدد خریدارى برمىآید، خرید موجودى و هستى مؤمنان، در این حالت، مؤمنان نخست جانشان را تسلیم حق مىنمایند خدا نیز نخست همان را که مؤمنان پس از وصال به حق و گذشتن از نقصهاى بشرى، تقدیم مىکنند همان را که گرانبهاتر است مىخرد.
در این مرحله از کمال و وصال، طبیعت بشرى مؤمنان، دگرگون شده و خواست ایشان خواست خداوند گردیده است و از خود خواستى ندارند و این نشانه فناء فى الله و تهى شدن، از خود است.
لطائف دیگر آیه اشترى در ارتباط با این نکته، لطائف و نکات دیگرى هم در این آیه به نظر مىرسد: 1-این کار را خداوند به لفظ(اشترى)به خود و با لفظ(بیع)به مردم نسبت داده و خود را طرف معامله مردم قرار داده است:خداوند خریدار، مؤمنان جان باخته فروشنده، متاع جان و مال، و بها و ثمن بهشت برین است آیا مگر جان و مال، از آن خدا نیست و مگر او این دو نعمت و گوهر را به انسان نداده پس مالى که از آن خود اوست چگونه مىخرد؟
سؤال دیگر، مگر مؤمنانواصل به حقّ، هنوز براى خود شخصیّت و مالکیتى قائل هستند، آنان که با تمام وجود مىگویند:إنّا للّه و إنّا إلیه راجعوندیگر از خود چه دارند که به خدا بفروشند؟
جواب هر دو سؤال یک مطلب است:بلى حال که این بندگان خاص و مقرّب الهى به مقام وصال و ایثار رسیدهاند، و هرچه در اختیار داشتهاند در طبق اخلاص نهاده، تقدیم ساحت قدس ربوبى نمودهاند، خداوند هم در مقابل، به آنان شخصیّت حقوقى مستقل عطا فرماید ر آنان را مانند صاحب واقعى جان داده، به حساب آورد.به همانگونه که در جاى دیگر فرموده است: «من ذا الّذى اللّه قرضا حسنا قیضاعفه له....» 64 در آنجا نیز خداوند، از باب ترغیب و نشان دادن عظمت عمل، براى قرض دهندگان شخصیت حقوقى مستقلّ قرار داده و از ایشان قرض مىخواهند.
2-عنوان معامله و خرید و فروش، در آیه سوره صفّ هم آمده بود«....تجارة تنجیکم من عذاب ألیم.....»اما در آنجا بدون تفصیل خریدار و فروشنده و متاع، بطور سربسته کلمه تجارت را آورده که به معنى مجموع خرید و فروش است به علاوه در آن آیه، ثمن و بهاى تجارت، نجات از عذابألیم، قید گردیده درحالىکه در اینجا بهاى آن بهشت برین است به اضافه نعمتها و درجات معنوى آن.به علاوه، در آیه اشترى، آغازگر معامله خداست و در آیه یاد شده آغازگر به ظاهر مردم هستند زیرا خدا مىگوید ایا من شما را بر تجارتى(که قهرا باید انجام دهند)دلالت کنم؟و این نکته مهمى است در تفاوت میان مجاهدان در این دو آیه:در آیه تجارت، مجاهدان، صرفا معاملهگر به حساب آمدهاند، و در آیه اشترى، خدا به سراغ آنان رفته و جان و مالشان را خریده است و در حقیقت معاملهگر خداست و نه مردم بلکه مجاهد، پس از کار خدا به صفت فروشنده متصّف مىشوند.
نکته دیگر، در آیه اشترى مال و جان رأسا مورد خرید و معامله قرار گرفته در صورتى که در آیه تجارت، ایمان به خدا و رسول و جهاد به مال و جان به عنوان تفسیر و بیان تجارت ذکر گردیده است و جان و مال مستقیما مورد معمله واقع نشده است.
حقیقتا قرآن عجیب است هر قدر در آن بیشتر تدبّر کنیم به لطائف و نکات بیشترى پى مىبریم، و این دریاى ژرف پایانناپذیر است و کسى به عمقش نمىرسد«بحر عمیق».
3-بجاى عنوان جهاد، که در آیات دیگر به کار رفته و با مفهوم عام و به نحو مجاز و کنایه قتال را دربر دارد در آیه اشترى در تفسیر بیع و شرى صریحا عنوان قتال و مقاتله قید گردیده و فرموده است: «یقاتلون فى سبیل اللّه»تا هر نوع ابهامى را از مفهوم جهاد بزداید.این عنوان در آیه سوره حدید هم آمده بود:«من أنفق قبل الفتح و قاتل»
4-در این آیه مورد بحث، اسلوب اجمال و تفصیل، که خود یکى از طرق بلاغت در بیان و تفهیم مطلب است کاملا رعایت شده است نه یک نوع نوبت بلکه در چند مرحله:نخست به عنوان خرید جان و مال، سپس به عنوان مقاتله و جنگ تن به تن«یقاتلون فى سبیل اللّه»آنگاه در مرحله سوم، آن را هم شرح داده است:«فیقتلون و یقتلون»به ترتیب، کشتن و کشته شدن، تا روشن گردد که روى سخن خدا در اینجا با شهیدان است نه با مطلق مجاهدان، زیرا مجاهدان گاهى آماده شهادت هستند و به فیض شهادت هم نائل مىگردند و گاهى خیر یاآماده شهادت نیستند و یا اینکه با وجود آمادگى به آرزوى خود نمىرسند.در اینجا خداوند خریدار جان و مال کسى است که تا پایان راه برود و دست از قتال، و کشتن و نابود کردن کافران و دشمنان خدا برندارند تا اینکه شهید شود و جان، به جان آفرین تسلیم نماید.
5-تضمینهاى قطعى و مکرر و پى در پى به اینکه این وعده الهى حتمى است و خدا به آن وفا مىکند به اینکه اولا این وعده حق است، و ثانیا در کتب آسمانى تورات و انجیل و قرآن هم آمده است.این قید، در حقیقت همه کتب آسمانى و انبیاء الهى و در رأس همه این سه کتاب مهم و سه پیغمبر اولو العزم موسى و عیسى و محمد(ص)را به شهادت طلبیده تا پاى این قرارداد را امضا نمایند.در مرحله سوم یادآور مىگردد که چه کسى پایبندتر و وفاگرتر از خداوند است یعنى اگر همه جهانیان به عهد و پیمان و قراردادهاى خود پشت پا بزنند، خداوند چنین نخواهد کرد و موقعیت ذات ربوبى او اقتضاى خلف وعد را ندارد زیرا موجى براى آن، در ذات بارى تصوّر نمىشود.
6-خداوند پس از اصل قرارداد، و بیان شرائط و قیود آن، مجددا به ارزیابى آن پرداخه و مجاهدان را به عاقبت آن مژده و بشارت داده است:«فاستبشروا ببیعکم بایعتم به».
در اینجا معاملهاى را که از طرف خدا آغاز شده بود، از آن مؤمنان شمرده و دوبار آن را به آنان نسبت داده است:(بیعى که با آن بیع کردید)و تقریبا آنان را محور و رکن معامله بشمار آورده است.و این، توضیح نکتهاى است که قبلا گفته شد یعنى دادن شخصیّت حقوقى به مجاهدان راه حق.
7-جمله«و ذلک هو الفوز العظیم»که با اسم اشاره دور(ذلک)آمده عظمت این معامله و پاداش و بعد معنوى آن را دربردارد و به خصوص که مفید حصر است یعنى آن فوز عظیم که در سراسر قرآن و در کتابهاى آسمانى به آن مژده دادهاند، یکجا در این پاداش خلاصه مىشود«و آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى»این خصوصیت، در آیه شماره(10)هم آمده بود«ذلک الفوز العظیم»که البته با«ذلک هو الفوز العظیم»در آیه اشترى(با وجود(هو))بسیار تفاوت دارد و این کلمه(هو) در اینجا عظمت بیان را چند برابر جلوه مىدهد.
رزقنا اللّه هذا الفوز العظیم.
(1)ترتیب غزوات از تاریخ یعقوبى از کتاب«الجوامع لمواضع آیات القرآن»اخذ شده است.
(2)در سیره ابن هشام ج 3 ص 106(16)آیه ذکر شده است.
(3)سیره ابن هشام ج 3 ص 192.
(4)بنا به گفته ابن هشام در سیره ج 3 ص 245:آیات سوره احزاب درباره غزوه احزاب و غزوه بنى قریظه.
(5)و بگفته ابن هشام در سیره ج 3 ص 220 تمام سوره الفت هنگام بازگشت پیغمبر از این سفر نازل شده است.
(6)سیره ابن هشام ج 4 ص 554.
(7)سیره ابن هشام ج 1 و 2 ص 467.
(8)سوره حج آیه 39 تا 41.
(9)سوره حج آیه 59.
(10)سوره یونس، آیه 109.
(11)سوره بقره آیه 190.
(12)سوره بقره آیه 191 و نیز آیات بعد از آن
(13)سوره توبه آیه 26.
(14)سوره نساء، آیات 95 و 96.
(15)سوره توبه، آیه 5.
(16)سوره توبه، آیه 29.
(17)سوره توبه، آیه 26.
(18)سوره توبه، آیه 123.
(24)ج 9 ص 427
(25)سوره توبه آیه 38 و 39.
(26)سوره توبه آیه 41.
(27)سوره نساء آیه 71.
(28)سوره توبه آیه 120.
(29)سوره توبه آیه 42.
(30)سوره توبه آیه 81.
(31)سوره توبه آیه 87.
(32)سوره توبه آیه 90.
(33)سوره توبه آیه 93.
(34)سوره توبه آیه 94.
(35)سوره توبه آیه 83.
(36)سوره توبه آیه 43.
(37)سوره توبه آیه 44.
(*)مجمع البیان ج 5 ص 23.
(38)سوره توبه آیه 45.
(39)سوره توبه آیه 74.
(40)سوره حجرات آیه 15.
(41)سوره توبه آیه 92.
(42)سوره انفال آیه 72.و در آیه 74 درباره همین گروه مىفرماید«هم المؤمنون حقا لهم مغفرة و رزق کریم»
(43)سوره نساء آیه 95 و 96.
(44)سوره حجرات، آیه 15.
(45)سوره الصف، آیه 11.
(46)سوره الحدید، آیه 10.
(47)سوره توبه، آیه 20.
(48)سوره توبه، آیه 41.
(49)سوره توبه، آیه 44
(50)سوره توبه، آیه 81.
(51)سوره توبه، آیه 88 و 89.
(52)سوره توبه، آیه 111.
(53)الاتقان تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم ج 1 ص 42.
(54)المیزان ج 19 ص 153.
(55)ج 5 ص 232 چاپ صیدا.
(56)سوره توبه آیه 117.
(57)سوره توبه آیه 100.
(58)المیزان ج 19 ص 153.
(59)سوره توبه آیه 72.
(60)سوره نصر، آیه 1 و 2.
(61)سوره فتح، آیه 1 و 3.
(62)سوره نساء، آیه 76.
(63)سوره محمد، آیه 1 و 2.
(64)سوره بقره، آیه 245.